جدول جو
جدول جو

معنی قت بیتن - جستجوی لغت در جدول جو

قت بیتن
ایجاد برش بر تنه ی درخت که سبب خشک شدن آن شود، اندازه گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(رَ جُ تَ)
دستهای کسی را به بند از بالای بازو به پشت بستن. (از فرهنگ فارسی معین) ، مجازاً، مغلوب کردن. (مخصوصاً در مشاعره) (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
(پَ / پِ دِهْ)
شانه بین. کتاف. (ناظم الاطباء). آنکه با نگاه کردن به کت گوسفند سرگذشت گوید. آنکه از خطوط استخوان کت گوسفند از طالع کسان خبر دهد. آنکه از خطوط استخوان شانۀ گوسفند (پاروی گوسفند) فال گوید. (یادداشت مؤلف). رجوع به شانه بین شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از کت بستن
تصویر کت بستن
دستهای کسی را از بای بازو بوسیله طناب به پشت بستن: (از جیبش طنابی بیرون کشید و کتهای حسن را بست، {مغلوب کردن (مخصوصا در مشاعره)
فرهنگ لغت هوشیار
شروع کردن، آغاز شدن، سرپوش برداشتن از چیزی، فرا گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
تب داشتن، تب کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
از کسی جانب داری کردن، اصابت کردن، به مقصود رسیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فرو رفتن، اندودن با گل، سخن یا مطلبی را قطع کردن
فرهنگ گویش مازندرانی
فاسق گرفتن، رابطه ی نامشروع داشتن
فرهنگ گویش مازندرانی
خرمن کوبیدن
فرهنگ گویش مازندرانی
جدا کردن قطعه ای از درخت تا بریدن و قطع آن آسانتر گردد
فرهنگ گویش مازندرانی
به بازی گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
فشرده شده، فشار داده شده
فرهنگ گویش مازندرانی
خشمگین شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
ساییدن
فرهنگ گویش مازندرانی
به دل گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
هدف گیری درست
فرهنگ گویش مازندرانی
از پس چیزی یا کسی برآمدن، توانایی داشتن، اندازه گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
به حساب آوردن، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
برای کسی جا در نظر گرفتن، جا شدن
فرهنگ گویش مازندرانی
فنی در کشتی محلی همانند فن درخت کن در کشتی آزاد، زن گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
به عهده گرفتن، پذیرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
ته گرفتن غذا سوختن غذا
فرهنگ گویش مازندرانی
آتش گرفتن
فرهنگ گویش مازندرانی
پی ریزی کردن، شالوده ریختن
فرهنگ گویش مازندرانی
پل دوستن
فرهنگ گویش مازندرانی
انباشتن، پس گرفتن، قبول کالای پس آورده
فرهنگ گویش مازندرانی
روان شدن شیره ی گیاه و درختان در آوندها به مناسبت فرا رسیدن.، آب گرفتن میوه و، پر کردن ظرف از آب، آب دار شدن میوه
فرهنگ گویش مازندرانی
در تنگنا قرار دادن، تحت فشار قرار دادن
فرهنگ گویش مازندرانی
رشد و نمو کردن
فرهنگ گویش مازندرانی